جای ریختن آرد یا غله در خانه یا دکان که از خشت و گل یا تخته درست کنند، کندوله، کانور، کندوک، کندو، کنور بریدن شاخه های زاید تاک و سایر درختان، پر کاوش، کندن علف های هرز از میان کشتزار
جای ریختن آرد یا غله در خانه یا دکان که از خشت و گِل یا تخته درست کنند، کُندولِه، کانور، کُندوک، کُندو، کَنور بریدن شاخه های زاید تاک و سایر درختان، پر کاوش، کندن علف های هرز از میان کشتزار
فراوان خوردن. بسیار خوردن: گرچند روزی سیر و پر میخوردمی انجیر را از قوت بازوی خود بگسستمی زنجیر را. میرزا اشتها (یادداشت بخط مؤلف). من که خوردم سیر و پر مرگی بیفتد توی لر قجر بمیرد گر و گر. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به سیر شود
فراوان خوردن. بسیار خوردن: گرچند روزی سیر و پر میخوردمی انجیر را از قوت بازوی خود بگسستمی زنجیر را. میرزا اشتها (یادداشت بخط مؤلف). من که خوردم سیر و پر مرگی بیفتد توی لر قجر بمیرد گر و گر. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به سیر شود
حواطه. (السامی فی الاسامی). جوبه. (صراح اللغه). جائی باشد که در کنج خانه ها سازند و پر از غله کنند. (برهان). نوعی انبار است که در خانه ها از تخته و گل کنند ذخیره کردن غله را: کند مدخّر قدرش گه ذخیرۀ جود بجای خنب نطاقات چرخ را پرخو. آذری. - پرخو کردن، فرخو کردن. بریدن و هموار کردن شاخه های زیادتی درخت. پیراستن درختان یعنی بریدن شاخه های زیادتی آنرا تا به اندام نشو و نما کنند. (برهان). ، در بعض نسخ به پرخو معنی شادمانی نیز داده اند. (شعوری). و رجوع به فرخو شود
حواطه. (السامی فی الاسامی). جُوبه. (صراح اللغه). جائی باشد که در کنج خانه ها سازند و پر از غله کنند. (برهان). نوعی انبار است که در خانه ها از تخته و گل کنند ذخیره کردن غله را: کند مُدَخّرِ قدرش گه ذخیرۀ جود بجای خُنب نطاقات چرخ را پرخو. آذری. - پَرخَو کردن، فرخو کردن. بریدن و هموار کردن شاخه های زیادتی درخت. پیراستن درختان یعنی بریدن شاخه های زیادتی آنرا تا به اندام نشو و نما کنند. (برهان). ، در بعض نسخ به پرخو معنی شادمانی نیز داده اند. (شعوری). و رجوع به فرخو شود
کسی که دارای خون کافی و وافی باشد مقابل کم خون، خون آلود. یا جگر و دلی پر خون. پر اندوه پر درد دردمند غمزده. یا صورت چهره رخ پر خون. افروخته گلگون. یا مژه چشم دیده پر خون. خونبار
کسی که دارای خون کافی و وافی باشد مقابل کم خون، خون آلود. یا جگر و دلی پر خون. پر اندوه پر درد دردمند غمزده. یا صورت چهره رخ پر خون. افروخته گلگون. یا مژه چشم دیده پر خون. خونبار